ارسال شده در دو شنبه 13 شهريور 1391برچسب:, - 14:2
نقیبی، فاطمه
علامه حسن زاده آملی در اسفند 1307 در روستای لاریجان آمل به دنیا آمد. از پدری الهی و مادری پارسا. پدر کاسب بود و مادر خانهدار. علامه خود برکت زندگیاش را حاصل طهارت و نجابت مادر و روزی حلال پدر میداند. در ده سالگی مادر را از دست میدهد و شش سال بعد پدر هم به رحمت حق میپیوندد، در شش سالگی به مکتب فرستاده شد تا الفبا و قرآن را نزد ملا فراگیرد.
تحصیلات ابتدایی را در روستای خود میگذراند. از همان ابتدا شاگردی درسخوان و زبانزد بود و نبوغ و پشتکار خود را از همان سنین نشان میدهد.
بعد از ششم ابتدایی به اصرار پدر در حدود یکسال و نیم در کنار پدر به حساب مغازه میپردازد ولی شوق تحصیل معارف قرآن در قلبش شعلهور میشود و از اینرو اجازه ورود به مدرسه علوم دینی را از پدر میگیرد و وی نیز از سر شوق اجازه میدهد.
در مهرماه 1323 در مسجد جامع آمل مشغول تحصیل شده و در نزد استاد آیتالله میرزا ابوالقاسم فرسیو به تلمذ میپردازد. ایشان از علمای بنام آمل بودند که علامه از سلوک ربانی او زیاد سخن گفته است.
شش سال تمام در آمل با جدیت و عشق وطن به فراگیری علوم حوزوی پرداخت و بنا به علاقه زیاد به حفظ اشعار شعرای بنام از جمله: مولوی، سعدی، حافظ، باباطاهر، خیام و... همت گماشت.
در سال 1369 ق. به تهران مهاجرت کرد و در نزد علمای بنام آن زمان مشغول تحصیل علوم مختلف شد. ایشان خارج فقه و اصول را نزد علامه شعرانی و حکمت منظومه را نزد مرحوم الهی قمشهای میآموزد. در مدتی که ایشان در تهران بسر میبرند علوم مختلفی را فرامیگیرند که عبارتند از: حکمت منظومه، خارج فقه، اسطرلاب، مجسطی، زیج بهادری، فصوص، طب، زبان فرانسه، تفسیر، هیأت، ریاضیات. که این علوم را نزد علمای بزرگی چون علامه شعرانی، علامه فاضل تونی، آیت الله رفیعی قزوینی، محمدتقی آملی، آقامیرزا احمد آشتیانی و میرزا مهدی الهی قمشهای فراگرفت.
ایشان به مدت نه سال به استخراج تقویم و محاسبات فلکی مشغول میشود.
در سال 1342 به شهر قم مهاجرت نمود، از این پس علاقه وی بیشتر بر روی عرفان و سیر و سلوک معطوف گشته و از محضر اساتیدی چون سید محمدحسین طباطبایی قدسسره و از برادرش سید محمدحسن الهی و نیز آقای سید مهدی قاضی و سید علی قاضی طباطبایی خوشهچینی کرد.
در این حین به فراگیری علوم غریبه روی میآورد. از جمله علومی که در این شهر و در این مدت فراگرفت، عبارتند از: علم اوفاق، اعداد، حروف، رمل، جفر و مانند اینها.
ایشان صاحب 179 کتاب، رساله، شرح،تعلیقه و حاشیه و تصحیح و اعراب و... است که نام هر یک از اینها در کتاب نجمالدین (گردآورنده: محسن برزگر) آمده است.
ایشان ضمن فراگیری علوم مذکور سالیان متمادی به تدریس کتابهای مختلف حوزوی و غیر آن همت گماشت، هم اکنون نیز با کهولت سن و خستگی جسمانی به تحقیق و تألیف مشغول است.
برای ایشان از خداوند متعال عمر طویل و موفقیتی فراوان آرزومندیم.
معرفی یکی از کتابهای ایشان «انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه» عنوان کتابی است که آیت الله علامه حسنزاده آملی (حفظه الله) آن را به رشته تحریر درآورده است. این کتاب که در 176 صفحه تدوین شده است توسط بنیاد نهجالبلاغه تهران در سال 1380 به چاپ رسیده است. آنچه تقدیم شما میشود خلاصهای است از مطالب این کتاب ارزنده تا خواننده محترم به موضوعات کلی این کتاب گرانسنگ آگاهی یابد.
مؤلف محترم در ابتدا به عنوان مقدمه، بحث را از معجزات قولی و فعلی سفرای الهی آغاز میکند و اثبات مینماید که معجزات قولی سفیران الهی خود بزرگترین حجت است بر وجود آنها به عنوان وارثان علم الهی و حجت بر روی زمین. سپس مؤلف گزارشی ارائه میدهد از کسانی که جامع خطبهها و کلمات حضرت امیر علیهالسلام پیش از سیدرضی بودهاند و صاحب کتاب میباشند و نام آنان در کتب متقدمین آورده شده است. وی «زیدبن وهب» معروف به «جهنی کوفی مخضوم» نیز «عبدالله بن ابی رافع» را اولین کسانی میداند که قضایا و خطب حضرت را جمع کردند. چنانچه شیخ طوسی در فهرست خود از آنها نام میبرد و خود نیز کتابهای این دو را دیده است. این دو نفر از کبار تابعین محسوب میشوند که در قرن اول هجری میزیستهاند.
مؤلف به ترتیب زمان یک به یک از کسانی که جامع سخنان حضرت بودهاند نام میبرد تا به گردآورنده نهجالبلاغه میرسد و درباره آن بحث مختصری میکند و نهجالبلاغه را به عنوان یکی از مآخذ و مصادر مهم روایی کلمات حضرت امیر علیهالسلام برمیشمرد، و در ادامه به معرفی کتابهایی میپردازد که پیرامون کتاب نهجالبلاغه سیدرضی به نگارش درآمده است.
بعد از نگارش این مقدمه، مؤلف محترم وارد بحث اصلی یعنی «انسان کامل از دیدگاه نهجالبلاغه» و حدود یکصد و چهل مورد از نهجالبلاغه که دلالت بر موضوع مذکور میکند، آورده شده است. آنگاه موضوعات این کتاب را به پنج بخش اصلی تقسیم میکند که عنوان این بخشها عبارتند از:
1ـ اوصاف انسان کامل و لزوم وجود او در زمین به عنوان حجت
2ـ بیان اوصاف نبی مکرم اسلام
3ـ بیان ویژگیهای اهل بیت علیهماالسلام
4ـ بیان اوصاف شخص حضرت امیر علیهالسلام
5ـ برداشتهایی از نکات لطیفی که در این بیانات وجود دارد
مؤلف پس از شرح مختصری درباره بخشهای مذکور به اثبات وجود امام
زمان علیهالسلام از نظر براهین عقلی و نیز تواتر احادیث و روایات با استناد به بیانات گرانقدر نهجالبلاغه میپردازد و سخن از ولایت تکوینی و تشریعی به میان میآورد و با استفاده از آیات و روایات به این نتیجه میرسد که جز حق تعالی حق تشریع و تعیین خلیفه را ندارد و فرق میان ولی و نبی به زیبایی ترسیم میشود و این گفتار ظریف و دقیق ارائه میگردد که: «رسول و نبی از اسماء الله نیستند ولی «ولی» از اسماءالله است لذا ولایت منقطع نمیشود و اولیای خدا همیشه در عالم هستند ولی رسالت و نبوت قطع میشود.»
در لابهلای بحث مربوط به ولایت تکوینی از فرمایشات حضرت در نهجالبلاغه برای اثبات موضوع مذکور استفاده میشود و بحث بدانجا میرسد که حضرت مهدی علیهالسلام به عنوان صاحب مقام ولایت تکوینی افضل بر حضرت عیسی علیهالسلام صاحب مقام ولایت تشریعی میتواند باشد و این موضوع را با استناد آیات قرآن و روایت نهجالبلاغه میتوان اثبات کرد.
در ادامه مباحث مؤلف محترم موضوع جدیدی را تحت عنوان «تعریف اسم و اقسام آن» مطرح میکند و پیرامون این مطلب بحثهای مفصل فلسفی ـ عرفانی ارائه میدهد تا آنجا که بحث درباره تعلیم اسماء به آدم علیهالسلام که در قرآن هم مطرح شده است ـ میرسد و خلیفة الله را جامع جمیع اسماء الهی باید دانست و انسان کامل از دیدگاه قرآن و روایات اسم اعظم الهی است و خلافت انسان کامل مرتبهای است که تمام مراتب عالم را در خود جمع کرده است.
بحث درباره خصوصیات انسان کامل پیش میرود و از مقامات و صفات انسان کامل یک به یک سخن به میان میآید تا آنجا که در زمان غیبت همه موجودات از حجت بهره میبرند همانند بهره بردن از خورشید زمانی که در پشت ابرها واقع میشود.
در این قسمت مؤلف برهان بر امکان دوام بدن عنصری حجت زمان اقامه میکند و با دلایل قرآنی و روایی و نیز استدلالهای عقلی به اثبات این امکان میپردازد و از نمونههای تاریخی این مسأله و تمثیلهایی نظیر تاریخ اهرام مصر و دوام دانه گندم برای قوت بحث خود استفاده میکند.
از اینجا موضوع بحث بر روی ذکر خصوصیات انسان کامل از جهات گوناگون متمرکز میشود و بحثها اکثرا صبغه فلسفی میگیرد و در میان بحث، صحبت از انسان کامل میشود که مؤید به «روح القدس» و «روح» است و به لزوم بحثهایی پیرامون اثبات روح القدس، مفهوم روح و اینکه در نبی و وحی پنج روح است و نیز نفوس کامله یعنی همان انسان کامل که میتواند با مشیت الهی تصرف در موجودات دیگر کند به میان میآید.
لازم به ذکر است مباحث مربوط به «روح القدس» و «روح من امره» دارای نکات نغز و جالب خواندنی است.
در بیان خصوصیات انسان کامل صحبت از «انسان کامل صاحب مرتبه قلب است» میشود. از اینرو به تعریف قلب و وجه تسمیه آن با استناد به نهجالبلاغه و دیگر روایات پرداخته میشود؛ بعد از اثبات اینکه ظرف قلب مادی نیست به استنتاجی میرسیم که قلب عالم امکان و قلب قرآن و لیلة القدر را از آنِ انسان کامل دانسته است که صاحب مرتبه «کن» میباشد.
مؤلف در پایان کتاب بعد از بیان مطالب فوق ضمن اشاره به فرمایشات حضرت درباره قرآن و عترت در خطبه 152 که کلامی در خورتوجه و دارای معانی عالی و والا درباره جایگاه و شأن عترت علیهماالسلام دارد ضمن بیان سخن «ابن ابیالحدید» ذیل فرمایش حضرت و پذیرفتن این نظر، دیدگاه جدیدی از این فرمایش حضرت در خطبه مذکور ارائه میدهد به طوری که انسان کامل را قرآن ناطق و صورت کتیبه قرآن را صورت انسان کامل برداشت میکند.
مؤلف گرانقدر با حسن ختام «ذکر حلقه در بهشت یا علی است» به بحثهای خویش در این کتاب پایان میدهد. باشد که برای خوانندگان این سطور معرفتی عمیقتر و محبتی نزدیکتر به ساحت ولایت حاصل گردد.
منبع: مجله نهج البلاغه » بهار 1383 - شماره 9و10
نظرات شما عزیزان: